نظر شما درباره فاصله‌ها چيست؟

نویسنده : پيمان صفردوست




مانند هميشه داستان از اختلاف بين نسل‌ها آغاز مي‌شود. پدري که حرف پسر را نمي‌فهمد، پسري که روزگار پدر را درک نمي‌کند و خانواده‌اي که اعضاي آن کم‌کم از هم دور مي‌شوند. «فاصله‌ها» يکي از سريال‌هاي پرمخاطب شب‌هاي گرم تابستان است که عده زيادي از علاقه‌مندان را به دنبال خود مي‌کشد. تقريبا همه بينندگان اين سريال‌ حدس مي‌زنند که «فاصله‌ها» هم مانند نمونه‌هاي قبلي خود به خير و خوشي و يک نتيجه اخلاقي کليشه‌اي به پايان برسد، ولي استفاده دست‌اندرکاران توليد اين سريال از تکنيک‌هاي متنوع تا امروز آنها را پاي گيرنده نگه داشته است.
حسين سهيلي‌زاده، کارگردان اين سريال که پيش از اين نيز ساخت مجموعه «دلنوازان» را در کارنامه کاري خود دارد از ابتداي پخش «فاصله‌ها» با اظهارنظرهاي مختلفي از سوي منتقدان و کارشناسان حوزه‌هاي مختلف روبه‌رو بوده است. اظهارنظرهايي که هر چند شايد تاثيري در روند اين سريال‌ نداشته باشند ولي قطعا مي‌توانند در ساخت مجموعه‌هاي بعدي راهکارهايي را به سازندگان و مسوولان صدا و سيما در جهت رفع نقايص و ضعف‌ها نشان دهند.

نظر روان‌پزشک

دکتر ميترا حکيم شوشتري، روان‌پزشک کودک و نوجوان
«فاصله‌ها» براي كودكان خطر دارد

يکي از رسالت‌هاي تلويزيون اين است که اگر آموزشي ارايه نمي‌دهد لااقل بدآموزي نداشته باشد. فاصله‌ها و برنامه‌هايي از اين دست هيچ نکته مفيدي براي کودکان ندارند و فقط در آنها ايجاد ترس مي‌کنند. کودکان با ديدن اين برنامه‌ها احساس مي‌کنند جامعه جاي خطرناکي است. حتي اگر ترس هم در آنها ايجاد نشود با مسايلي روبه‌رو مي‌شوند که اصلا نيازي نيست به آنها فکر کنند. روابط خارج زناشويي که در اين سريال‌ها مطرح مي‌شود تاثيرات بسيار منفي‌اي روي کودکان دارد.
اين نکته هم قابل‌تامل است که کودکان اين سريال‌ را دوبار در روز مي‌بينند. يعني اين سريال بعدازظهر روز بعد هم تکرار مي‌شود و اين زماني‌ است که کودکان بينندگان اصلي تلويزيون‌اند. کودکان اين سريال را مي‌بينند در حالي که مسايلي که در آن مطرح مي‌شود مربوط به دنياي آنها نيست.
بچه‌ها به خصوص در سنين زير 12 سال که تفکر انتزاعي در آنها شکل نگرفته و به مسايل خيلي ظاهري و سطحي نگاه مي‌کنند و زود همه چيز را تعميم مي‌دهند، بايد با مسايلي که مربوط به سن خودشان است برخورد کنند ولي متاسفانه فاصله‌ها و سريال‌هاي شبيه به آن تبديل به يک برنامه روزانه خانوادگي شده‌اند و خانواده‌ها هم که از زيان‌هاي آن اطلاع ندارند هيچ مديريتي بر آن ندارند.

نظر نويسنده

رهبر قنبري، نويسنده و کارگردان
اين نوع روايت براي قشر فرهيخته، مطلوب نيست

به طور کلي مي‌توان گفت بيشتر آثاري که به شکل سريال و فيلم‌هاي تلويزيوني ساخته مي‌شوند، بيشتر از اينکه سينما محسوب شوند، نوعي روايت هستند. تعدادي روايت‌هاي راديويي که بايد تقطيع شود و تعدادي گوينده بازيگر در مقابل هم بايستند و گفت‌وگو کنند. ممکن است فضاهاي گفت‌وگوي آنها از کوچه به خانه از خانه به خيابان يا جاهاي ديگر منتقل شود ولي اتفاقي که مي‌افتد اين است که فقط يک گفت‌‌وگو است. اگر بسياري از اين داستان‌ها را بدون تصوير و تنها از طريق صدا دنبال کنيم مي‌توانيم از موضوع آگاه شويم يعني ارتباط تنها يک ارتباط شنيداري است و اين مساله نمي‌تواند فرم درستي از يک ارتباط تصويري باشد.
مشکل عمده‌اي که در اين‌گونه برنامه‌ها وجود دارد اين است که سازنده تمام موضوعاتي که ممکن است به ذهن مخاطب متبادر شود را به صورت آماده مقابل او مي‌گذارد و به اين طريق جلوي تخيل او را مي‌گيرد و فرصت ايجاد انديشه‌اي مضاعف به کلي از بيننده گرفته مي‌شود و او تنها به شکل يک عضو منفعل – و نه خلاق- بيننده ماجراست. به نظر من داستان سينمايي مانند سوييچ زدن يک اتومبيل است که بايد سوييچ مغز مخاطب را روشن کند. داستان‌هايي که در حال حاضر در اغلب موارد با آن روبه‌رو هستيم به ذهن بيننده سوييچ نمي‌زنند بلکه خود وارد اجزاي متعدد ذهن او مي‌شوند، ذهن او را واشکافي مي‌کنند و فرصت تفکر را از مخاطب مي‌گيرند.
اين نوع روايت فقط مي‌تواند براي قشر عقيم جامعه مطلوب باشد. منظور از قشر عقيم، گروه‌هاي کم‌سواد و غيرفرهيخته جامعه هستند که لزوم تفکر خلاق را نيز حس نمي‌کنند.

با حضور مقوله روان‌شناسي برسينما و تلويزيون مخالفم!

کيانوش عياري، کارگردان سينما و تلويزيون

در چند سال اخير موضوعي که همواره به صورت يک حاشيه دايمي در کنار سينما و تلويزيون وجود داشته و دارد بحث در مورد مسايل روان‌شناسي اين برنامه‌ها است؛ موضوعي که شايد بيش از همه در اين سال‌ها آثار بسياري از کارگردانان و هنرمندان سينما و تلويزيون را مورد نقد و ريزبيني قرار داده است.
اما حقيقت اين است که اين حساسيت بيش از حد باعث مي‌شود تا فيلمساز نتواند در تامين نيازهاي هنري اثر، کار قابل‌توجهي را انجام دهد. در واقع اين نوع نگاه به آثار سينمايي يا تلويزيوني، سازندگان اثر و ماهيت و محتواي آن را به سوي بررسي و تحليل جدا از تصوير سوق مي‌دهد و اين کار به ماهيت تصويري اين آثار لطمه وارد مي‌کند. بنابراين به‌عنوان يک فيلمساز با حضور مقوله روان‌شناسي در آثار سينمايي و تلويزيوني مخالف هستم.

نظر جامعه‌شناس

دکتر محمدعلي الستي، جامعه‌شناس
صورت جديدي از يک مشکل قديمي

سريال‌هاي خانوادگي ويژگي‌هايي دارند که به صورت عادت درآمده است و در نهايت به ايجاد يک نوع سليقه در جامعه منجر شده است که مي‌تواند واکنش‌هايي را هم به دنبال داشته باشد.
طبيعي است در جامعه ما عادت بر اين شده که سريال‌ها نتيجه خوبي داشته باشند و نيکي بر بدي پيروز شود و در نهايت نتيجه‌گيري نهايي ما از سريال‌ها يک نتيجه‌گيري اخلاقي باشد.
سريال «فاصله‌ها» هم از اين قاعده مستثنا نيست و همين تقابل را دارد. البته اين تقابل پيشرفته‌تر از گونه‌هاي قبلي خود است و اندکي از سياه و سفيد بودن شخصيت‌ها کاسته شده است. در اين سريال‌ به نحوي تلاش شده از هر دو منظر به اين موضوع نگاه شود و توازن تا حدودي حفظ شود. با اين حال کاملا پيداست که سمت حق و سمت باطل کاملا از قبل، توسط کارگردان و نويسنده تعيين شده است.
اين سريال مي‌خواهد به‌گونه‌اي به چالش کشيدن نمادها و الگوهاي نسل گذشته و نسل امروز را به نمايش بگذارد؛ چالشي که موجب اختلاف و ايجاد گسست بين همين نسل‌ها شده است. سازندگان اين مجموعه به نحوي قصد دارند صورت جديدي از يک مساله قديمي را به نمايش بگذارند و براي بهتر و پررنگ‌تر نشان دادن آن کمي اغراق را هم چاشني کار خود کرده‌اند که البته در برخي موارد خيلي غيرواقعي به‌نظر مي‌آيد. عده‌اي اعتقاد دارند که پرداختن به اين موضوع با اين شکل کمي نخ‌نما شده است که البته همين‌طور هم هست. اين آدم‌هاي بد و خوب و تقابل آنها از نظر محتوايي کمي تکراري هستند ولي در عين حال بايد به اين نکته هم توجه داشت که روي آوردن سازندگان به محتواهاي جديد نوعي ريسک است و ممکن است استقبال مخاطب و مسوولان را هم به دنبال نداشته باشد. در واقع ذايقه مردم به اين نوع سبک عادت کرده است و اگر الان به نظرسنجي‌هاي مردمي رجوع کنيم، خواهيم ديد که همين موضوع نخ‌نما ميليون‌ها نفر طرفدار بين مردم دارد که هر شب منتظرند تا ادامه ماجرا را ببينند.
اما انتقادي که در اين مورد مطرح مي‌شود اين است که اين عادت دادن مردم به يک ذايقه، شيوه و نگرش خاص و ايجاد اعتياد تدريجي در آنها براي دنبال کردن اين نوع برنامه‌ها چندان درست نيست و شايد اين همه استقبالي که از اين سريال‌ها و سريال‌هاي مشابه مي‌شود به دليل اعتيادي باشد که نوع نگرش سازندگان و مسوولان در مردم ايجاد کرده است.

نظر روزنامه‌نگار

دکتر حسين قندي، روزنامه‌نگار
«فاصله‌ها» تأثيرگذار نيست

به نظر من اولين مشخصه يک سريال تلويزيوني موفق اين است که بتواند طوري وارد خانواده شود که مخاطب خود را جذب کند. در اين صورت مي‌توان اميدوار بود که افراد به جاي پيگيري سريال‌هاي ماهواره‌اي برنامه‌هاي ساخت داخل را دنبال ‌کنند. اما متاسفانه در حال حاضر اکثر سريال‌هايي که ساخته مي‌شود چندان مورد قبول مخاطبان نيست و تاثيري بر ذهن، نگاه و درک آنها ندارد.
روابط در اين سريال‌ها اغلب بسيار سرسري گرفته مي‌شود و اين مساله مي‌تواند بر مخاطب اثر منفي نيز بگذارد. در همين سريال «فاصله‌ها» پدر تمايل دارد دوست فرزند خود را ملاقات کند. به ديدار او مي‌رود، تهديد مي‌کند و... اينها همه اتفاقاتي است که در يک بستر نه چندان منطقي و بدون هماهنگي با واقعيت‌هاي جامعه شکل مي‌گيرد. اگر به اين سريال نه فقط براي گذراندن وقت که به عنوان يک سريال با تعريف واقعي نگاه کنيم، ديدن تنها 20 دقيقه از يک قسمت آن هم مي‌تواند حوصله را سر ببرد.
من به‌عنوان يک مخاطب فکر مي‌کنم «فاصله‌ها» مفهوم خاصي ندارد و تاثيرگذار نيست و اگر بخواهيم آن را با سريال‌هايي مثل «دلنوازان» يا «باغ شيشه‌اي» مقايسه کنيم به نظر من اين دو سريال قوي‌تر از «فاصله‌ها» بودند.
نکته ديگري که در فاصله‌ها و سريال‌هايي از اين دست در چند سال اخير به طور مکرر وجود داشته، حضور برخي بازيگران خاص و تکراري در اين سريال‌هاست. به نظر مي‌رسد کارگردانان و سازندگان اين نوع سريال‌هاي تلويزيوني به دلايل خاص ترجيح مي‌دهند همواره از همان گروه ثابت در سريال‌هاي خود استفاده کنند. تکرار شدن يک چهره به صورت مکرر در يک سريال زماني مخاطب را دلزده نمي‌کند که بازيگر در نقش جديد خود بتواند نقش متفاوتي نسبت به بازي‌هاي قبلي خود براي ارايه داشته باشد که اين موضوع کمتر در سريال‌هاي ما ديده مي‌شود. در کل به نظر نمي‌رسد که پخش سريال‌هاي چند قسمتي به صورت هر روز مشکل خاصي داشته باشد ولي نکته مهم اين است که چيزي بسازيم که حرفي براي گفتن داشته باشد و آنقدر قدرت داشته باشد که بتواند مخاطب تلويزيون را شيفته خود کند.

نظر بازيگر

مريم کاوياني، بازيگر سريال فاصله‌ها
نگرانم كه پايان «فاصله‌ها» به بيراهه برود

اينکه فاصله‌ها سريال موفقي بوده يا نه و اينکه آيا تاثير مثبتي در زندگي مردم گذاشته را بايد به عهده منتقدان و خود مردم گذاشت اما از آنچه که از بازخوردهاي اين سريال در اجتماع مي‌توان ديد به نظر مي‌رسد اين سريال نسبتا موفق بوده است.
اگرچه عده‌اي بر اين اعتقادند که ممکن است سريال تاثير اجتماعي منفي‌اي را بر مخاطب خود بگذارد، من فکر مي‌کنم مي‌توان به گونه‌اي ديگر هم به موضوع نگاه کرد. يک مثل قديمي هست که مي‌گويد: «ادب از که آموختي... از بي‌ادبان». چرا بايد هميشه جنبه منفي يک رويداد مورد توجه قرار گيرد. شايد از منفي‌ترين و بدترين پيام‌ها بتوان بهترين برداشت‌ها را داشت و اين مساله به نگاه ما بستگي دارد. اگر نگاه ما به هر موضوعي منفي باشد، جز برداشت منفي از آن نخواهيم داشت.
پرسش ديگري که در خصوص حضور بازيگران در اين سريال‌ها مطرح مي‌شود اين است که آيا حضور مکرر در سريال‌هاي متوالي، بازيگر را به تکرار نخواهد کشيد؟! من اين‌طور تصور نمي‌کنم چون هر وقت که سازندگان حس کنند بازيگري به تکرار رسيده است به سراغ او نخواهند رفت. يک بازيگر وظيفه دارد تا زماني که فرصت هست و مجال دارد براي تجربه‌اندوزي و عرضه هنر خود تلاش کند.
در کل از اين مجموعه و روند آن راضي هستم و تنها دلواپسي من در مورد ادامه و پايان داستان است. آنچه در اين مورد حس مي‌کنم اين است که در بخش‌هايي ضعف نويسندگي وجود داشت. چون هنوز در حال فيلمبرداري قسمت‌هاي پاياني هستيم نمي‌توان در مورد آن نظر قطعي داد. نگراني من اين است که مجموعه در پايان به بيراهه برود و در ادامه تحليل‌هاي اشتباهي رخ دهد.
منبع:www.salamat.com